» ویکی ایبوک | مرجع دانلود کتاب
» تبلیغات متنی پذیزفته می شود
خدایا کفر نمی گویم ، پریشانم ،چه می خواهی تو از جانم
مرا بی آن که خود خواهم اسیر زندگی کردی
خداوندا تو مسئولی، تو می دانی که انسان بودن وماندن در این دنیا چه دشوار است
چه رنج می کشد آن کس که انسان است واز احساس سرشاراست.
هرچه تیک و تاک کرد، گذر زمان را نفهمیدم.
ساعت خسته شد، خوابید.
مطالب پر بازدید | مطالب جدید | مطالب تصادفی |