» ویکی ایبوک | مرجع دانلود کتاب
» تبلیغات متنی پذیزفته می شود
به مادرم گفتم آخر این خدا کیست؟ که هم در خانه ی ما هست و هم نیست تو گفتی مهربان تر از خدا نیست دمی از بندگان خود جدا نیست چرا هرگز نمی آید به خوابم چرا هرگز نمی گوید
جوابم نماز صبحگاهت را شنیدم تو را دیدم ، خدایت را ندیدم به من آهسته مادر گفت
فرزند خدا را در دل خود جوی یک چند خدا در رنگ بوی گل نهان استبهار و باغ و گل از او نشان استخدا در پاکی و نیکی ست فرزندبود در روشنایی ها خداوندبه هر کاری دل خود با خدا داردل کس را زبی مهری میازار.
مطالب پر بازدید | مطالب جدید | مطالب تصادفی |